شخصيت در تاريخ
نوشته شده توسط : رضا

قبل از آنكه جامعه شناسان جديد قوانين ماتريليسم تاريخي را كشف و اشاعه دهند، مورخين مبناي تحولات اجتماعي را در ارائده اشخاص، تغيير سلسله سلاطين و نبوع و دريات افراد جستجو مي كردند مثلاً پيدايش فاشيسم را در آلمان و ايتاليا نتيجه ميل و اراده هيتلر و موسيليني مي داسنتد و انقلاب فرانسه را مولود انتقادات نويسندگاني نظير منتسكيو مي خواندند و به مناسبات اجتماعي و اقتصادي مردم كه ريشه انقلابات است توجه نداشتند. اما از يك قرن پيش به اين طرف و در نتيجه انقلاب صنعتي، به جاي آنكه كتاب تاريخ را بيشتر به شرح احوال سلاطين و امرا و توضيح و قايع مهم نظامي انحصار دهند، خصوصيات زندگي اجتماعي مردم را قبل از هر چيز منظور نظر خود قرار داده و در راه روشن كردن جزئيات زندگي مردم كوشش مي نمايند.»

            تاكيد ماركسيستها بر روي مختصات مادي جامعه سبب شده است كه عده اي اين پندار را رواج دهند كه اصولاً شخصيت در تحولات مهم اجتماعي هيچ نقشي را ايفاء نمي كند در حاليكه «نقش انسانهاي فعال در جامعه و به ويژه نقش شخصيت هاي بزرگ در تاريخ و سهم انديشه ها و اعمال موثر آنان در اصلات وقايع تاريخي نه تنها ناچيز نبوده، بلكه اگر افكار و آرمانهاي اينگونه شخصيت هاي بزرگ از اعماق اجتماع نشات گرفته باشد و تلاش ها و كوشش هايشان در جهت منافع مردم و هماهنگ و منطبق با مضمون عمده عصر باشند، به نوبه خود عاملي بس مهم و در خور توجه خواهد بود.»

            با اينهمه در آخرين تحليل، نقش قاطرع را در سير تكامل اجتماع، ضرورت تاريخي ايفا مي كند و جهت تاريخ به وسيله علل عمومي، به ويژه رشد نيروهاي توليدي تعيين مي گردد. در واقع هر گونه پيروزي و بلند آوازدگي شخصيت هاي تاريخي، گذشته از كار و فعاليت خستگي ناپذير آنان، اساساً مرهون كار و مبارزه و حركت انسانهاي يك جامعه است كه اين حركات و جنبش ها در نتيجه مقتضيات عميق تحول جامعه بر انگيخته مي شوند حركات و جنبش هائي كه بي شك در مقياس منطقه اي و جهاني نيز نشانه هاي بارزي از تكامل در نگ ناپذير اجتماعي و قدرت لايزال خلق هاست.»

            پس در واقع روابط اجتماعي بين انسان هاست كه خلق شخصييت فرد است. بنابر اين هر شرايط اجتماعي معيني اولاً شخصيت ها يخاص خود به وجود مي آورد و ثانياً هر شخصيت را در جاي مناسب خويش قرار مي دهد. بدين ترتيب مثلاً هنگامي كه در جامعه اي شرايط اجتماعي ، صلح و آرامشي نسبتاً پايدار را ايجاب مي كند  اولاً شخصيت هايي كه داراي روحيه نظامي هستند به وجود نمي آيند، ثانياً اگر چنين شخصيت هايي به وجود آيند مجال ظهور و بروز استعدادهاي خود را نمي يابند و در نتيجه، استعدادها و توانايي هاي بالقوه شان به فعل در نمي آيد و همانطور بي مصرف مي ماند.»

            تا اينجا نشان داده شد كه ماركسيستهاي ايراني، نقش شخصيت را عملاً در حاشيه قرار مي دهند و به درست براي آن اصالت قائل نيستند ، اما اين جنبه تئوريك قضيه است. و اگر خواننده بخواهد نحوه كاربست آن را در متن تاريخ ببيند، مي تواند به دو كتاب «دولت نادر شاه افشار» و «دو مبارز جنبش مشروطه» مراجعه نمايد.

د عدم بي طرفي در نگارش تاريخ

            ماركسيستها چه اذعان كنند واضح است كه در تحليل تاريخ بي طرفي را جايز و حتي ممكن نمي دانند اين مسئله به نظر نگارنده نه تنها ضعف آنها نيست بلكه برعكس هم دليل درك درست شان از اصل قضيه و هم نشانه اي بر صداقت روشنفكري آنهاست (بطور مشخص در هيمن مسئله).

            يكي از تاريخ نويسان در اين زمينه مي گويد «در تدوين اين صفحات و تحليل مسائل مورد بررسي، هيچگاه بي طرف نبوده ام. من با بي طرفي مورد دعوي برخي جنت مكانها، به خصوص در اينجا كه پاي يكي از عمده ترين تحولات تاريخي ايران در ميان است، نمي توانم موافق باشد زيرا در بسياري موارد اين ادعاي «بي طرفي» را وسيله گريز و پرهيز اين جنت مكانها با حقايق يافته ام. مفهوم اين «بي طرفيز بي طرف ماندن در برابر نيك و بد و نتيجه قهري آن ميدان دادن به ناروائي ها و ناسزاواريها است و اين كاري است بس زيانمند. من نمي تونسته ام در برابر نيك و بد و سياه و سفيد بي طرف بمانم، جهت فكر من روشن است و تمام مسائل را در روشنائي اين جهت گيري مورد بررسي قرار داده ام و تمام داوريهايم از اين جهت گيري سرچشمه مي گيرد. براي من تمامي مسائل در مقطع نبرد طبقات متخاصم از يك طرف و نبرد خلق براي رهائي از زنجير اسارت يغماگران امپرياليست از سوي ديگر مطرح است. مع هذا مي توانم با وجداني آسوده بگويم كه تمام داوريهايم – اعم از سره و ناسره – از شائبه هر گونه غرض و مرض غير اصولي پاك است.

            نگارنده از آن جهت كه تفصيل اين بحث را در جاي ديگري از اين رساله مطرح نموده، به همين اندك قناعت مي ورزد و تاكيد مي كند كه در درك پديده بي طرفي،  مورخ مذكور در فوق به راه صواب رفته است، صرف نظر از جهت گيريهاي مرامي اش كه مي توان در آن بحث كرد.





:: بازدید از این مطلب : 13
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: